تنهایی

عشق

تنهایی

عشق

خستگی....

 

 

به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد عجب از محبت من که در او اثر ندارد 
غلط است هر که گوید دل به دل راه دارد دل من ز غصه خون شد دل تو خبر ندارد 
می رسد روزی که بی من روزها را سر کنی می رسد روزی که تنها مرگ را باور کنی 
می رسد روزی که تنها در کنار قبر من شعرهای کهنه ام را مو به مو از بر کنی
   

*******

روح غمگین هنگامی که با روح شبیه خود متحد می شود ، تسکین می یابد ..

. دلهایی که به واسطه غم به هم گره می خورند ، در شوکت شادمانی از هم جدا نخواهند شد  

********

نگاهت بود غمی شیرین 
                  کاش نمی گفتم دوستت دارم 
                             تا نگیری نگاهت را از من
 

******

من برای لبخندت دلتنگم و برای تمام حرفهایت ...
هرگز از تو خسته نشدم و هرگز جز برای تو زندگی نکردم .

****

برات می نویسم دوستت دارم . آخه می دونی آدما گاهی اوقات

 خیلی زود حرفاشونو از یاد می برن ولی یه نوشته ،

 به این سادگیا پاک شدنی نیست ،

 گرچه پاره کردن یک کاغذ از شکستن یک قلب هم ساده تره

 ولی من می نویسم ... من می نویسم ... دوست دارم .

*****

زندگی چیست ؟ اگر خنده است چرا گریه میکنیم ؟

 اگر گریه است چرا خنده میکنیم ؟ اگر مر گ است چرا زندگی می کنیم ؟

اگر زندگی است چرا می میریم ؟ اگه عشق است چرا به آن نمی رسیم ؟

 اگه عشق نیست چرا عاشقیم

*****

نمی گویم فراموشم نکن .

 هرگز ولی گاهی به یاد آور رفیقی را که می دانی ، نخواهی رفت از یادش  

 

 

 

من پذیرفتم که عشق افسانه است  ...    این دل درد آشنا دیوانه است

 می روم شاید فراموشت کنم      ...     با فراموشی هم آغوشت کنم

    می روم از رفتن من شاد باش      ...       از عذاب دیدنم آزادباش

   گر چه تو تنها تر از ما می روی     ...      آرزو دارم ولی عاشق شوی

     آرزو دارم بفهمی درد را          ...          تلخی بر خوردهای سرد را 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد