تنهایی

عشق

تنهایی

عشق

به نام آفریننده اشک

   سا یۀ  گمگشته ای در یک کویرم ، کیستم ؟ 
                                              پرسشی بی پاسخم ، در جستجو ی کیستم؟ 

یک قدم تا انتهای دردهایم مانده است
                                    منتظر تا اینکه باز آیی بگویی کیستم  

بی تو حتی در نگاه لحظه ها هم نیستم  

 

                                      بی تو حتی در نگاه لحظه ها هم نیستم 

 روی دوش خسته ام آواری از دلواپسی هاست

                             از کدامین سمت می آیی بگو تا می ایستم

دل شکسته

 

 

ل من شکسته انگار، دل تو خبر ندارد... که نگاه عاشقم را، به ستاره می سپارد... دل من ترانه می خواند، دل تو به ناز می گفت... که این ترانه ها هم، به دلم اثر ندارد

نفرین به دلی که آشیانه می خواست

 

  

با هرکه دوستی کردم خصم مادر زاد شد

هر جا آشیان گزیدم لانه ی صیاد شد

آن دوستی که با خون جگر پرودمش

روز مرگم سر دارم آمد و جلاد شد...

************************

زندگی قصه مرد یخ فروشی است که ازاو پرسیدند:فروختی؟
گفت:نخریدند،تمام شد...! 

********************* 

دیدار تو...

باز هم به من ببخش احساس دوست داشتن جاودانه را

باز هم آغوش گرمت را به سویم بگشا

باز هم شانه هایت را مرحمی برایم قرار بده.

بگذار در آغوشت آرامش را بدست آورم

بدان که قلب من هم شکسته
بدان که روحم از همه درد ها خسته شده.

این را بدان که با آمدنت غم برای همیشه مرا ترک خواهد کرد.

پس برگرد که من به امید دیدار تو زنده ام...

*******************

از اینکه کفش نداشتم نگران بودم

تا اینکه مردی را در خیابان دیدم

که پا نداشت.!!!

******************

خوشبختی بر سه اصل استوار است :

۱. فراموش کردن گذشته ۲. غنیمت شمردن حال ۳. امید به آینده...

************************

خسته از زندگی...

در غروبی ناله کردم هیچ کس یادم نکرد
آرزوی مرگ کردم مرگ هم شادم نکرد...

************************

مانده ام در کوچه های بی کسی.
سنگ قبرم را نمی خواند کسی...
مرده ام خاکسترم را باد برد،
بهترین یارم مرا از یاد برد.

***********************

انقدرارزوهایم را به گور بردم که جایی برای جسمم نیست...

****************************

طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم

یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم وقت پرپر شدنش سوز و نوایی نکنیم پر پروانه شکستن هنر انسان نیست گر شکستیم ز غفلت،من و مایی نکنیم یادمان باشد سر سجاده عشق جز برای دل محبوب دعایی نکنیم طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم !  

****************************

مردی که کوه را از میان برداشت کسی بود که شروع به برداشتن سنگ ریزه ها کرد...

************************

بازی عشق

دفتر عشق که بسته شد؛ دیدم منم تموم شدم

خونم حلال؛ ولی بدون به پای تو حروم شدم...

*******************

به یادتت هستم عزیزم...

زندگی عشق است عشق افسانه نیست انکه عشق را آفرید دیوانه نیست عشق ان نیست که هر لحظه کنارش باشی عشق ان است که هر لحظه به یادش باشی

**********************

عاشقی

قلبم محکوم شد به ساده بودن ... غرورم محکوم شد به خونسرد بودن ...... احساسم محکوم شد به کم حرف بودن ...دلم محکوم شد به گوشه گیر بودن ..... چشمانم محکوم شد به مهربان بودن ...... دستهایم محکوم شد به سرد بودن .... پاهایم محکوم شد به تنها رفتن ... آرزوهام محکوم شد به محال بودن .... وجودم محکوم شد به تنها بودن .... عشقم محکوم شد به محبوس بودن .... و اما امروز تو عشق من محکوم میشوی به خاطر اسیر بودن .... و من باز هم مثل همیشه خودم رو محکوم میکنم به عاشق بودن

**************************

برگرد...

من از قصه ی زندگی نمی ترسم

من از بی تو بودن و به یاد تو زیستن و

تنها از خاطرات گذشته تغذیه کردن می ترسم.

ای بهار زندگی ام

اکنون که قلبم مالا مال از غم زندگیست

اکنون که پاهایم توان راه رفتن ندارد

برگرد

**************************

خستگی....

 

 

به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد عجب از محبت من که در او اثر ندارد 
غلط است هر که گوید دل به دل راه دارد دل من ز غصه خون شد دل تو خبر ندارد 
می رسد روزی که بی من روزها را سر کنی می رسد روزی که تنها مرگ را باور کنی 
می رسد روزی که تنها در کنار قبر من شعرهای کهنه ام را مو به مو از بر کنی
   

*******

روح غمگین هنگامی که با روح شبیه خود متحد می شود ، تسکین می یابد ..

. دلهایی که به واسطه غم به هم گره می خورند ، در شوکت شادمانی از هم جدا نخواهند شد  

********

نگاهت بود غمی شیرین 
                  کاش نمی گفتم دوستت دارم 
                             تا نگیری نگاهت را از من
 

******

من برای لبخندت دلتنگم و برای تمام حرفهایت ...
هرگز از تو خسته نشدم و هرگز جز برای تو زندگی نکردم .

****

برات می نویسم دوستت دارم . آخه می دونی آدما گاهی اوقات

 خیلی زود حرفاشونو از یاد می برن ولی یه نوشته ،

 به این سادگیا پاک شدنی نیست ،

 گرچه پاره کردن یک کاغذ از شکستن یک قلب هم ساده تره

 ولی من می نویسم ... من می نویسم ... دوست دارم .

*****

زندگی چیست ؟ اگر خنده است چرا گریه میکنیم ؟

 اگر گریه است چرا خنده میکنیم ؟ اگر مر گ است چرا زندگی می کنیم ؟

اگر زندگی است چرا می میریم ؟ اگه عشق است چرا به آن نمی رسیم ؟

 اگه عشق نیست چرا عاشقیم

*****

نمی گویم فراموشم نکن .

 هرگز ولی گاهی به یاد آور رفیقی را که می دانی ، نخواهی رفت از یادش  

 

 

 

من پذیرفتم که عشق افسانه است  ...    این دل درد آشنا دیوانه است

 می روم شاید فراموشت کنم      ...     با فراموشی هم آغوشت کنم

    می روم از رفتن من شاد باش      ...       از عذاب دیدنم آزادباش

   گر چه تو تنها تر از ما می روی     ...      آرزو دارم ولی عاشق شوی

     آرزو دارم بفهمی درد را          ...          تلخی بر خوردهای سرد را