تنهایی

عشق

تنهایی

عشق

اگه می دانستم

اگر گل می دانست که روزی پژمرده خواهد شد هیچ وقت شکوفا نمی شد

اگر درخت می دانست یک روز نابودش خواهند کرد هیچ وقت نمی رویید

اگر دریا می دانست روزی خشک خواهد شدهیچ وقت خروشان نمی شد

اگر خورشیدوقتی که برای اولین بار طلوع کردمی دانست که وقت غروبش

 نیز می رسد هیچ وقت نمی درخشید

و اما من

اگر می دانستم روزی با این سر نوشت فلاکتبار دچار خواهم شد

هرگز به این دنیای پر از نیرنگ پا نمی نهادم٪ 

انواع بله گفتن عروس ها.........

عروس عادی: با اجازه بزرگترها بله (این اصولا مثل بچه آدم بله رو میگه  و قال قضیه رو میکنه.)

             عروس لوس: بع..........له!
            عروس زیادی مؤدب: با اجازه پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم، دایی جون، عمه
            جون،...، زن عمو کوچیکه، نوه خاله عمه شکوه، اشکان کوچولو، ... ، مرحوم
            زن آقاجان بزرگه ، قدسی خانوم جون ، ... ، ... (این عروس خانوم آخر هم
            یادش میره بگه بله واسه همین دوباره از اول شروع میکنه به اجازه گرفتن 
         

            عروس خارج رفته: با پرمیشن گریت ترهای فمیلی ... اُ یس

            عروس خجالتی: اوهوم

            عروس پاچه ورمالیده: به کوری چشم پدر شوهر و مادر شوهر و همه فک و
            فامیل این بزغاله (اشاره به داماد) آره.... ( وضعیت داماد کاملا قابل
            پیش بینی است)

            عروس هنرمند: با اجازه تمامی اساتیدم، استاد رخشان بنی اعتماد، استاد
            مسعود کیمیایی، ...، اساتید برجسته تاتر، استاد رفیعی، ... ، مرحوم
            نعمت ا.. گرجی ، شیر علی قصاب هنرمند، روح پر فتوه مرحومه مغفوره مرلین
            مونرو، مرحوم مارلین دیتریش، مرحوم مغفور گری گوری پک و ... آری می
            پذیرم که به پای این اتللوی خبیث بسوزم چو پروانه بر سر آتش ...

            عروس داش مشتی: با اجزه بروبکس مُجلی نیست من که پایه ام ...

            عروس زیادی مؤمن و معتقد: بسم ا.. الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر
            ناصر و معین ... اعوذ با... من شیطان رجیم یس و القرآن الحکیم .... الی
            آخر .... ( و در آخر ) نعم

            عروس فمنیست: یعنی چی؟! چه معنی داره همش ما بگیم بله ... چقدر زن باید
            تو سری خور باشه چرا همش از ما سؤال می پرسن ! ... یه بار هم از این
            مجسمه بلاهت (اشاره به داماد) بپرسین ... (اصولا این قوم فمنیست جنبه 
           ندارن که بهشون احترام بذارن و یه چیزی ازشون بپرسن ... فقط باید زد تو
            سرشون و بهشون گفت همینه که هست می خوای بخواه نمی خوای هم به درک

 

می خواهم بمیرم ...

کاش امشب برای من صبح نشه

کاش امشب آخرین نفسهای زندگیم باشه

دیگه هیچ آرزویی ندارم ...هیچ آرزویی

دوست داشتن رو با تمام عظمتش با تمام زیباییش درک کردم

زندگی رو با تمام نامردیهاش دیدم

بیشتر از این اینجا بودن فقط و فقط روح منو داره خراب و خراب و خرابتر و آزرده تر میکنه

من...بنده ی نازک دل تو ام که به این روز افتادم،از ضمختی های روزگار

یعنی میشه امشب آخرین باری باشه که اشکام اجازه نمیدن نوشته هامو بخونم و فردا...اولین باری که بر سر مزار آرزوهام اشک نفرت بریزم؟

کاش...کاش..کاش

تنهایم...تنهایم...تنها...یک تنهایی مطلق که من در یک طرف ایستاده ام و خدا در طرف دیگر ،وبقیه همه اش مرگ،همه اش سکوت ،همه اش نیستی.

بیزارم از این زندگی...

بیزار.

خسته ام ،خسته ام ،خسته...

میخواهم در آغوش سرد مرگ آرام بگیرم...

غم...

در ابتدای زندگیم چیزی در گوشم زمزمه کرد که تا آخر عمر همراه تو هستم

پرسیدم چیستی؟

گفت:غم

فکر کردم غم عروسکی است که میتوانم تا پایان عمر با آن بازی کنم اما...

اما بعدها فهمیدم عروسکی هستم که بازیچه غم شده ام...