تنهایی

عشق

تنهایی

عشق

بنام خدا و بنام محبوبم

سلام نازنینم

سلام به تو که بهترینی و برایم بهترین خواهی ماند.

سلام به تو که مقدس ترین آفریده خدائی

و مرهم این جان خسته .

خورشیدی در شب های تار، گل سرخی در کویرتنهائی ، سیب سرخی در شوره زارغربت ، قصه ای در شب های دراز زمستان .

تو پرنده ای هستی در آسمان خلوت زندگی من که هرنفسم به تو می اندیشم و با خیال زندگی می کنم .

 

بهترینم

 

چشم در انتظار توست و دلم در گرو عشق تو .

دوست دارم تورا تنگ در آغوش بگیرم و تمام دلتنگیهایم را باشعرهایم به سرزمین چشمانت هدیه کنم .

دوست دارم شبنم های دلواپسی ام را در روی گل گونه هایت جاری سازم . صورتت را از اشکهایم خیس کنم وتو محکمتر و بلندتر از همیشه به من بگوئی خجالت بکش .

دوستت دارم و بیشتر و بیشتر از همیشه

 

مهربانم

 

وقتی که قدم در کشور عشقت گذاشتم با آغوشی باز به پیشوازم آمدی . مرا گرم در آغوشت جای دادی و غرق بوسه ام کردی . هنوزهم می توانم گرمی بوسه هایت را بر روی لبانم احساس کنم . چه لحظات با شکوهی .

وقتی دست دردستت گذاشتم قسم خوردی که با من باشی . برای چون منی که میان خیل نامردان بودم باور چنین حرفی محال و خنده دار بود. سختی زیادی کشیدی نامردی ها دیدی اما سر حرفی که زده بودی و قسمی که خورده بودی ایستادی تا ثابت کنی که عشق آن چیزی نیست که همگان آن را عشق می نامند و بلکه یک عاشق واقعی برای معشوقه اش وبرای عشقش از جان خود مایه می گذارد.

تو نه از این ایل وتبار که از آسمان آمدی . تو همان فرشته ای که برای داشتن چون توئی زنده داری ها کردم . اشک ها ریختم . چه شبهائی که به یادت بیدار ماندم . چه روزهائی که به امید یک لحظه دیدن تو سر از بالین برداشته ام . چه لحظاتی که شاید ساعتها پشت پنجره نشسته ام که لحظه دیده ام به دیدنت بینا شود.

چه لحظاتی که از بیم از دست دادن تو زندگی به کامم تلخ شد . وچه لحظات شیرینی که دوباره امید بودن و زیستن ودر کنار تو بودن مرا تا اوج شادی برد. تمامی اینها زندگی من اند و ثروت من اند . من به اینها زنده ام . من ترا آسان بدست نیاوردم . تو همان نوشداروئی که نه بعد از مرگ سهراب که در بهترین زمان رسیدی . پس همیشه برایم بمان .

 

بهترینم

 

در مدرسه عشقت الفبای عشق را یادم دادی . یادم دادی : که میتوان بود . می توان زندگی کرد . میتوان عاشق بود. می توان دوست داست .

عشق را حرف به حرف و واژه به واژه برایم خواندی و معنا کردی . من در کلاس عشقت تنها ترین شاگرد بودم و برایم بهترین آموزگار شدی . هرگز مهربانی هایت را فراموش نخواهم کرد.

 

نازنینم

 

بودنت گرمی بخش عشقمان و زندگی مشترکمان که با عشق آغاز شد می باشد . تو عزیزترین و بهترین و دوست داشتنی ترین کسی هستی که در تمام عمرم دیده ام به داشتن چون توئی افتخار می کنم و به خودم می بالم که چون توئی دارم .

             دوست دارم همیشه برایم بمانی

دیوونه ات

هنگامی که نگاهت را به نگاهم دوختی آهسته و بی خبر دلسپردم عکست را روی قلبم حک کردم آنگاه به خود قول دادم که دیگر به هیچ نگاهی خیره نشوم دریچه ی قلبم را محکم بستی، به جز نگاهت، به نگاهی خیره نشدم 

تو بزرگی

                 ومن

                         کوچکتر از آن

                                           که بزرگ باشم

من آن مورم

                 که جز عشق تو

                                    هیچ چیز

                                             بزرگش نکرد!

 

نگاهم در نگاهت لانه کرد

                          مرا از عشق تو دیوانه کرد

فضای آبی چشم تو اینک

                         خودم رو با خودم بیگانه کرد

به نام عشق و به نام معشوق

 

به امید یه نفر زندگی می کنه . تو هر دم وهر بازدمش ، اسم معشوق رو تکرار می کنه .هر طرف که نگاه می اندازه ، به امید این هست که بتونه عزیزش رو ببینه . تو هر راهی که قدم میزاره به امید اینه که آخر این راه به معشوقش ختم بشه . شب به امید این سر با بالین می زاره که عزیزش رو تو خواب ببینه و روزها به این امید از خواب بیدار میشه که طلوع خورشید با طلوع چشمای معشوقش یکی بشه . هر قدمی که برمیداره ، تو دلش شور وشوقی برای رسیدن به معشوق ، عزیزش ایجاد میشه .

 

تو عاشق ترین کسی هستی که تو عمرم دیدم و شنیدم .

 

پایبند بودن تو به عشق و معشقت منو مجذوب تو کرده و به خاطر همین هست که هیچوقت از عشق و علاقه ما نسبت به هم کم نمیشه هیچ ، بیشتر وبیشتر میشه .

 

راز چشمان تو

زمانی که اجازه ورود مرا همراه با کوله باری از عشق در عمق چشمانت را دادی ، خود میدانستی اسیر چشمانت هیچ گاه ازاد نمی شود و آن لحظه که روحم را تسخیر کردی تو فهمیدی هیچ زمان روح من از تو جدا نخواهد شد. من به یاد تو و تو بی یاد مجدا از من هم قسم من با تمام کودکیم با عشق تو بزرگ شدم حال چگونه می توانم سنگ صبور غم هایم را فراموش کنم

 

عشق محبت و نعمتی است خدا دادی که نمی توان از وجود انسان ها جدا کرد روزی که عشق در قلب انسان نباشد مثل آیینه ای است از بی تصویری چاره ای جز شکستن ندارد