تنهایی

عشق

تنهایی

عشق

شقایق

گفتی بهم تا شقایق هست زندگی باید کرد

نیستی تا ببینی که شقایق هم مرد

 دیگه با چه چیزی  کسی رو دلخوش کرد

یادته گفتی به من اومدی سراغ من نرم و آهسته بیا

تا مبادا ترکی برداره چینی نازک تنهایی تو

اومدم آهسته نرمتر از یک پر قو

خسته از دوری راه

 خسته و   چشم به راه

یادته گفتی بهم عاشقی یعنی دچار

فکر کنم شدم دچار

تو خودت گفتی چه تنهاست  ماهی اگه دچار دریا باشه

آره تنها باشه

یار غم ها باشه

یادته میگفتی گاه گاهی قفسی میسازم

میفروشم به شما تا به آواز شقایق که در آن زندانی ست

دل تنهایی تان تازه شود

دیگه حتی اون شقایق که اسیر قفسه

نیست که تازگی بده به این دل تنهایی من

پس کجاست اون قفس شقایقت؟

منو با خودت ببر به قایقت

راست میگفتی کاش مردم دانه های دلشان پیدا بود

کاشکی دلشون شیدا بود

من به دنبال یه چیز بهترینم

تو خودت گفتی بهم

بهترین چیز رسیدن به نگاهیست که از حادثه عشق ترست

دوست داشتن

شب را دوست دارم !

  چون دیگر رهگذری از کوچه پس کو چه های شهرم نمی گذرد تا سر گردانی

 تا سر گردانی مرا ببیند .چون انتها را  نمی بینم .تا برای رسیدن به آن اشتیا قی نداشته باشم.

 شب را دوست دارم .

 چون دیگر هیچ عابری از دور اشک های یخ زده ام را در گوشه ی چشمان

بی فروغم نمی بیند.

 شب را دوست دارم  :  چرا که اولین بار تو را در شب یافتم .

 از شب می ترسم    :  تو را در شب از دست دادم.

 از شب متنفرم  ، به اندازه ی تمام  عشق های  دروغین.

 با آفتاب قهرم ، چرا شبها به دیدارم نمی آید؟

 نمی آید تا با دست هنر مندش سا یه ی تو را بر دیوار خیالم نقش زند و مرا به

 بودنت دلخوش سازد.

 شاید آفتاب با من قهر است؟؟

 آ ن روز که تو در کنارم بودی ، هرگز به آ فتاب سلام نکردم ، هر کز به روی  

 شب لبخند نزدم. و برایش دستی تکان ندادم.

 این مجازات تمام لحظه هاییست که همه ی دنیا را در تو دی دم و تو را در تمام دنیا.

اگه می دانستم

اگر گل می دانست که روزی پژمرده خواهد شد هیچ وقت شکوفا نمی شد

اگر درخت می دانست یک روز نابودش خواهند کرد هیچ وقت نمی رویید

اگر دریا می دانست روزی خشک خواهد شدهیچ وقت خروشان نمی شد

اگر خورشیدوقتی که برای اولین بار طلوع کردمی دانست که وقت غروبش

 نیز می رسد هیچ وقت نمی درخشید

و اما من

اگر می دانستم روزی با این سر نوشت فلاکتبار دچار خواهم شد

هرگز به این دنیای پر از نیرنگ پا نمی نهادم٪ 

انواع بله گفتن عروس ها.........

عروس عادی: با اجازه بزرگترها بله (این اصولا مثل بچه آدم بله رو میگه  و قال قضیه رو میکنه.)

             عروس لوس: بع..........له!
            عروس زیادی مؤدب: با اجازه پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم، دایی جون، عمه
            جون،...، زن عمو کوچیکه، نوه خاله عمه شکوه، اشکان کوچولو، ... ، مرحوم
            زن آقاجان بزرگه ، قدسی خانوم جون ، ... ، ... (این عروس خانوم آخر هم
            یادش میره بگه بله واسه همین دوباره از اول شروع میکنه به اجازه گرفتن 
         

            عروس خارج رفته: با پرمیشن گریت ترهای فمیلی ... اُ یس

            عروس خجالتی: اوهوم

            عروس پاچه ورمالیده: به کوری چشم پدر شوهر و مادر شوهر و همه فک و
            فامیل این بزغاله (اشاره به داماد) آره.... ( وضعیت داماد کاملا قابل
            پیش بینی است)

            عروس هنرمند: با اجازه تمامی اساتیدم، استاد رخشان بنی اعتماد، استاد
            مسعود کیمیایی، ...، اساتید برجسته تاتر، استاد رفیعی، ... ، مرحوم
            نعمت ا.. گرجی ، شیر علی قصاب هنرمند، روح پر فتوه مرحومه مغفوره مرلین
            مونرو، مرحوم مارلین دیتریش، مرحوم مغفور گری گوری پک و ... آری می
            پذیرم که به پای این اتللوی خبیث بسوزم چو پروانه بر سر آتش ...

            عروس داش مشتی: با اجزه بروبکس مُجلی نیست من که پایه ام ...

            عروس زیادی مؤمن و معتقد: بسم ا.. الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر
            ناصر و معین ... اعوذ با... من شیطان رجیم یس و القرآن الحکیم .... الی
            آخر .... ( و در آخر ) نعم

            عروس فمنیست: یعنی چی؟! چه معنی داره همش ما بگیم بله ... چقدر زن باید
            تو سری خور باشه چرا همش از ما سؤال می پرسن ! ... یه بار هم از این
            مجسمه بلاهت (اشاره به داماد) بپرسین ... (اصولا این قوم فمنیست جنبه 
           ندارن که بهشون احترام بذارن و یه چیزی ازشون بپرسن ... فقط باید زد تو
            سرشون و بهشون گفت همینه که هست می خوای بخواه نمی خوای هم به درک